پارت سی

زمان ارسال : ۴۸ روز پیش

از جنگل‌های شمال که حتی در پاییز هم زیبا و دلفریب بود، دل کندن سخت و مشکل به حساب می‌آمد.
هنوز برای آسمانِ آلوده‌ی تهران و غبار اغبرش، آماده نبودم و دلم می‌خواست سال‌های سال در آن کلبه‌ی متروکه و هوای سالم آن جنگل بمانم.
آن کلبه، قدیمی و شاید کمی تخریب شده بود اما همان اتاقک کوچک، برایم از هزاران ویلای مجهز بهتر و آرامش‌بخش‌تر بود.
تا خورشید رُخ نشان داد، همراه با بردیا ب

173
39,213 تعداد بازدید
373 تعداد نظر
49 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

نازنین هاشمی نسب : ۲ هفته پیش

سلام دوست کتاب‌خون من🌿🌼
یادت نره این رمان رو به‌کتابخونه‌ات اصافه کنی و با یه نظر کوتاه به من انگیزه‌ی نوشتن ببخشی✨
با نظرات شما من برای ادامه رمان کلی انرژی میگیرم🌈
مطمئن باشید کلی هیجان و گریه و خنده درپیش داریم.
بازم متشکرم از تمام عزیزانی که رمان رو مطالعه میکنن و نظرات زیباشون رو ثبت می‌کنند✨🌼

نازنین هاشمی نسب : ۴ روز پیش

سلام🖤🙏🏻
متاسفانه یکی از بستگان نزدیک بنده فوت شده. امیدوارم عذر بنده رو بپذیرید و چندمدتی برای ادامه‌ی رمان صبوری کنید تاکمی حال روحی بنده بهتر بشه🖤😔
بازهم تشکر از صبر و درک شما

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    🙏💐

    ۲ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    🌻🍃

    ۱ ماه پیش
  • لیلا

    00

    زوج بامزه این

    ۲ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    دینا، خواهر داوینه گل. تو پارت بعدی مشخص میشه.

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید